دانلود آخرین نسخه کتاب دشت مینا
سلام و صددرود بر همه همراهان گرامی، فرهیختگان ادب دوست و آشنایان دنیای احساس و شعر شیفتگان معنا و رهروان راه روشنایی به جهت دسترسی
سلام و صددرود بر همه همراهان گرامی، فرهیختگان ادب دوست و آشنایان دنیای احساس و شعر شیفتگان معنا و رهروان راه روشنایی به جهت دسترسی
شکستی ساغرم شکسته ساغرم امشب که ساقی میگسارم بود به جام می پناهم شد ،به جمعی که نگارم بود به عشق یار سرمستم که
الطاف مسیحایی چون که الطاف مسیحا راهکار من شده دلبری از دین موسی انتظار من شده چون مسلمانم مسلمانی به من داد افتخار فصل پاییز
شب یلدا شب یلدا که زمین آماده تاج گذاری زمستان می شود، شبی است که از مدت ها پیش هیاهویی در کوچه و بازار به
استوار ازدلم بردی قرار و بی قرارم کرده ای با دو چشم مست و پر آبت خمارم کرده ای عشق طوفانی تو ساحل ندارد در
درس عبرت درس عبرت را گرفتم من ز برگی در خزان عمر انسان از طلوع فجر باشد تا اذان برگریزان درختان درس عبرت میدهد زین
ابر و باد شاخه گل امروز تقدیم گل روی توباد همچوگل خوشرنگ وخوش بوباش وشاد این جهان فانی و میدانیم دوچندی بیش نیست تاکه چشم
خاطر معشوقه تا نرگس جادوی تو فکرش به سرم بود دیدم غم عالم همه جا همسفرم بود نا خواسته شد ترک تو ای محرم رازم
نور امیدی بر این کاشانه دل شده دیوانه و من هم چو دل دیوانه ام من به دل گفتم خموش ، اینها بود افسانه
ذکر سحرها سحرگاهی به رویایم توبودی ذکرشبهایم به خلوت باخدای خویش گفتم درد دلهایم نه خواب خوش به چشمان و نه ذکر دلنشین دارم
سلام و صددرود بر همه همراهان گرامی، فرهیختگان ادب دوست و آشنایان دنیای احساس و شعر شیفتگان معنا و رهروان راه روشنایی به جهت دسترسی
شکستی ساغرم شکسته ساغرم امشب که ساقی میگسارم بود به جام می پناهم شد ،به جمعی که نگارم بود به عشق یار سرمستم که
الطاف مسیحایی چون که الطاف مسیحا راهکار من شده دلبری از دین موسی انتظار من شده چون مسلمانم مسلمانی به من داد افتخار فصل پاییز
شب یلدا شب یلدا که زمین آماده تاج گذاری زمستان می شود، شبی است که از مدت ها پیش هیاهویی در کوچه و بازار به
استوار ازدلم بردی قرار و بی قرارم کرده ای با دو چشم مست و پر آبت خمارم کرده ای عشق طوفانی تو ساحل ندارد در
درس عبرت درس عبرت را گرفتم من ز برگی در خزان عمر انسان از طلوع فجر باشد تا اذان برگریزان درختان درس عبرت میدهد زین
ابر و باد شاخه گل امروز تقدیم گل روی توباد همچوگل خوشرنگ وخوش بوباش وشاد این جهان فانی و میدانیم دوچندی بیش نیست تاکه چشم
خاطر معشوقه تا نرگس جادوی تو فکرش به سرم بود دیدم غم عالم همه جا همسفرم بود نا خواسته شد ترک تو ای محرم رازم
نور امیدی بر این کاشانه دل شده دیوانه و من هم چو دل دیوانه ام من به دل گفتم خموش ، اینها بود افسانه
ذکر سحرها سحرگاهی به رویایم توبودی ذکرشبهایم به خلوت باخدای خویش گفتم درد دلهایم نه خواب خوش به چشمان و نه ذکر دلنشین دارم
دشت مینا به عنوان سایت اختصاصی و بستر جهانی معرفی و اطلاع رسانی دیوان غزلیات دشت مینا ، متعلق به شاعر و غزلسرای معاصر حیدر علی جمشیدی می باشد. مقدم کلیه پارسی زبانان فرهنگ دوست را گرامی می داریم و از هرگونه نظر ، پیشنهادسازنده استقبال می شود.
مالکیت معنوی و کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به حیدر علی جمشیدی می باشد.