غزلی سروده ام من بشنو تو گفته ها را
به پناهگاه یزدان ببراین سخن سرا را
*****
به که گویم این حکایت ،به کجا برم شکایت
که نه گوش برشنیدن ، نه قبول او خدارا
*****
نبود گره گشایی که گره گشاید از ما
چوشنید صوت مظلوم ببردازاو صدارا
*****
چوببی نی جای مهرش که به سان پای اشتر
نه به دین اعتقادش نه قبول مصطفی را
*****
همه شب رودمناجات همه روز روزه داری
ولی ظالم وستمگر بودش به بینوا را
*****
نه جمال او چو آدم و نه خویش آدمیت
به خداپناه بر، حیدر که نبینی این بلارا