برون از اختیار
گل خوشبو و زیبایی در این بستان کنارم بود
سعادت افتخارم شد، عزیزی غمگسارم بود
گذر بر دشت گلها ونظر برقامت رعنا
که بر این دشت وبر گلها چه آرام وقرارم بود
شده دوران غم انگیز و گرفتاری فراوان است
چه باید کرد این آفت همیشه انتظارم بود
اگر من از غم و شادی گهی درهم سخن گویم
فزون از طاقتم گشته برون از اختیارم بود
الها، من گرفتار و پریشانم در این دوران
ندارد چاره ای حیدر، کجا راه فرارم بود
گذشت عمرجوانی و به ناکامی گذر کردم
خرافات همه دوران خزانی در بهارم شد
برون از اختیار
غزل شماره 530