غزل سحرگاهی
سحرگاهی زسوزدل سرودم نغمه هایم را
نوشتم درد دلهایم که بشنیدی صدایم ر ا
صدای دل به گوش تو ندای عاشقی باشد
که گاه ازشعله عشق وگهی دیدم جزایم را
چودیدم نرگس جادو ومژگان وخم ابرو
به شکرانه زجان و دل صداکردم خدایم را
عجب رنگین کمان دارد جمال و نقش سیمایت
بجز تو درکدام اختر بجویم این همایم را
به صد واژه همی گویم دلم بیمارتو گشته
که ازشهدلبت جویم دوایی و شفایم را
دل حیدر مسوزان و بیا ماه شب افروزم
که در آن هاله ی عشقت همی جویم بقایم را
غزل سحرگاهی
544
2 پاسخ
از درگاه خداوند متعال صحت و سلامتی را برای شما بزرگ مرد فرهیخته که باعث افتخار شهرمان هستید آرزومندم.
سلام و صد درود
از اظهار نظر شما . ابراز لطف شما بی نهایت سپاسگزاریم.