غزل ماه شب
ماه شب همراه مهرویم به شب تابنده شد
نوررخسار نگارم ، بردلم زیبنده شد
چلچراغ محفلم گشتی در این ظلمت سرا
این سعادت افتخاری از برای بنده شد
هم همای رحمت وهم آتشی بردل شدی
سوز وسازعشق تو هم، عاقبت سازنده شد
برسرم سودای تو دارم، شده آرام دل
پرتوی عشق توبر جان ودلم پوینده شد
تا گشودم دیده برباغ وگلستان جهان
هرگل زیبازنقش روی توشرمنده شد
شرح حالی از گل وبلبل اگر حیدر نوشت
برشما شاخه گلی از جانب گوینده شد
غزل ماه شب
537
1400/06/01