سینه ای پرغم
سینه ای پرغم ازاین گردونه سربارمن است
عامل سرریزاین پیمانه افکارمن است
میروم باشوق واحساسم بسوی کوی دوست
دل به هرکس میدهم پندارد اجبار من است
شکوه ها ازدورگردون پیش خالق می برم
اشک تربردیده وآه دل ابزارمن است
زندگانی این زمانه مرگ تدریجی بود
شرمسارازعمرمن این راه ورفتارمن است
جام صبرم خالی وجانم به لب در کلبه ای
تا ببینم کی کجا پایان این کار من است
چرخ گردون بی وفایی بادل حیدرمکن
قسمتی ازلوح دل درمتن گفتارمن است
230