غزل گردش و گردونه از دیوان دشت مینا
گردش و گردونه
دیدم امروز نوای دلم ، آواز تو شد
نغمه مرغ چمن ، زخمه آن ساز تو شد
بلبل از شاخه گل داده پیامی به نگار
همچو او مرغ دلم همره پرواز تو شد
رهنمودم شدی و کوی تو هم شد گذرم
دلربائی که دلم مونس و دمساز تو شد
حاکم روح و روانم شدی و حاکم دل
زین سبب هستی من عاقبت احراز تو شد
حیدر ، آن مرغ سعادت چو نظر سوی تو کرد
مه تابنده، فرحبخش و سرآغاز تو شد
سر تسلیم تو خم گشته سوی عرش خدا
از کرم او نظری کرد و سبب ساز تو شد
گردش و گردونه
520