دیدم به سرکویت
تا پرتوی عشق تو به هردیده عیان است
دیدم که سرکوی تو صد آه وفغان است
هر رهگذری سوی تو یک لحظه نظر کرد
گفتاکه چه ارزنده گلی نقش جهان است
چون خال لب وجلوه ی روی تو هویداست
آن سیرت پرمهر و وفای تونهان است
گیسو چه معطر شد و خال لب و ابرو
چون مشک ختن همره این درَ گران است
گر مرغ سعادت نظرش برمن و کویم گذر تو
از بهر تو این کلبه ی دل جای و مکان است
حیدر که زاوصاف تو صد واژه نوشته
دریای وجود تو نداند که چه سان است
غزل دیدم به سرکویت
528
2 پاسخ
بسیار عالی 👏👏👏👏👏لذت میبرم از مطلب روح نواز دشت مینا
سلام و درود
جناب نجفی
صفای دلتان باقی