غزلی دیگر ، دیدم به سرکویت

دیدم به سرکویت

 

تا پرتوی عشق تو به هردیده عیان است

دیدم که سرکوی تو صد آه وفغان است

 

هر رهگذری سوی تو یک لحظه نظر کرد

گفتاکه چه ارزنده گلی نقش جهان است

 

چون خال لب وجلوه ی روی تو هویداست

آن سیرت پرمهر و وفای تونهان است

 

گیسو چه معطر شد و خال لب و ابرو

چون مشک ختن همره این درَ گران است

 

گر مرغ سعادت نظرش برمن و کویم گذر تو

از بهر تو این کلبه ی دل جای و مکان است

 

حیدر که زاوصاف تو صد واژه نوشته

دریای وجود تو نداند که چه سان است

 

غزل دیدم به سرکویت

528

مجموعه غزلیات دشت مینا ، مجموعه اشعار شاعر معاصر حیدر علی جمشیدی، روزگار سعادتمندی برای شما فرهنگ دوستان ادب دوست آرزو می کند.لطفا چنانچه در بازدید از وب سایت دشت مینا حال خوشی به شما دست داد ، آن را به سایر فرهنگ دوستان و علاقمندان شعر و ادب پارسی نیز معرفی کنید. در زمانه ای که نیاز به شادی و حال خوش به شدت احساس می شود ، با برداشتن گامی هر چند کوچک، برای ایجاد حس و حال خوب در دیگران سهیم باشیم.سپاس از همدلی و همراهی شما.مجموعه دشت مینا

با دیگران به اشتراک بگذارید

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *